خواندن و آگاهی ما را به زبان و نگاه مشترک میرساند و از اختلاف دور میکند
آیین گرامیداشت روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار همزمان با سیودومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، صبح پنجشنبه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۳ با حضور دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور؛ محسن حاجیمیرزایی، رئیس دفتر رئیسجمهور؛ سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت؛ غلامرضا امیرخانی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران؛ معاونین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی؛ مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، اهالی فرهنگ و جمع بزرگی از کتابداران از سراسر کشور در تالار وحدت تهران برگزار شد.
دکتر مسعود پزشکیان در این آیین ملی با تقدیر از تلاشها و زحمات همه دستاندرکاران ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در کشور، به ارتباط مستقیم دانش و آگاهی با زندگی امروز بشر اشاره کرد و گفت: در حدیثی قدسی خداوند متعال حیات زمین به انسان، حیات انسان به علم، حیات علم به عمل و حیات عمل را به اخلاص پیونده داده که نشان از اهمیت علم دارد و اگر جامعهای به چنین اعتقاد و باوری برسد آیا آن جامعه دچار عقب ماندگی، فقر و گرفتاری خواهد شد؟
رئیس جمهور در ادامه با بیان اینکه آنچیزی که انسان را مسجود ملائک کرد علم و آگاهی بود، به ماجرای گفتگوی ملائکه با خدای متعال درباره خلقت انسان اشاره کرد و افزود: وقتی ملائکه از خدا پرسیدند که آیا میخواهی موجودی خلق کنی که خونریزی و فساد خواهد کرد؟ خداوند فرمود که من چیزی میدانم که شما نمیدانید و سپس به انسانها همه نامها را آموخت و به ملائکه دستور داد به انسان سجده کنند.
دکتر پزشکیان جهل و نادانی را ریشه و عامل اصلی همه اختلافات و دعواها میان بشر عنوان کرد و گفت: هیچ انسان عاقل و آگاهی نیست که وقتی راه درست و سخن حق به او عرضه شود در مقابل آن بایستد، بنابراین خواندن و آگاهی است که ما را به زبان و نگاه مشترک میرساند و از اختلاف دور میکند.
رئیس جمهور در ادامه ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در میان آحاد مختلف جامعه بهویژه نسل جوان را بسیار حائز اهمیت خواند و ضمن تمجید از شعار «بخوانیم تا همدل شویم» برای مراسم روز کتاب امسال تصریح کرد: اگر میخواهیم دنیایی بسازیم که برازنده ما و آیندگانمان باشد باید به کتاب روی بیاوریم و زندگی خود را با کتاب خوانی پیوند دهیم.
متن کامل سخنان رئیس جمهور به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به روان پاک بنیانگذار بزرگ انقلاب حضرت امام (ره)، به یاد شهیدانمان و با آرزوی طول عمر با برکت برای مقام معظم رهبری، خدمت شما عزیزان سلام عرض میکنم و خدا قوت.
راستش را بخواهید جو اینجا را که انسان میبیند خیلی مسائل به ذهنش میآید که چگونه باید با شما صحبت کند. آنچه میخواهم عرض کنم بر اساس یک حدیث است که زمانی از یکی از امامان جمعه شنیدم و همچنان در ذهنم هست و دارم با آن زندگی میکنم. حالا چند آیه هم مطرح میکنم که وضعیت ما و کتاب و علم و دانش چه ارتباطی میتواند با هم داشته باشد.
این حدیث میگوید « حیات الارض بالانسان و حیات الانسان بالروح و حیات الروح بالعقل و حیات العقل بالعلم و حیات العلم بالعمل و حیات العمل بالاخلاص». به اصطلاح میگوید خدا زمین را به خاطر انسان خلق کرد و حیات انسان به علم، حیات علم به عمل و حیات عمل به اخلاص است.
اینجا کاری ندارم، این حرف درست است یا نه، خدایی وجود دارد یا نه، اصلا اینها را کنار بگذارید؛ تصور کنید یک انسان و یک موجودی را که فکر میکند این زندگی و هستی به خاطر او خلق شده، یعنی به خاطر این انسان، و این انسان به این خاطر خلق شده که علمی پیدا کند، دانایی پیدا کند، آگاه شود و گر نه انسان بدون علم و آگاهی به درد نمیخورد و بعد این انسان علمش برای این است که بتواند آن را عملی کند، یعنی آن دانایی را در بستر جامعه و زندگی به منصه ظهور برساند و بعد هم این است که خالص باشد برای انسانیت.
خدا یا هر کس که این سخن را میگوید، آیا چنین موجودی، جامعهای و گروهی، در دنیا عقبمانده و ضعیف میشوند و مشکل پیدا میکنند؟
اگر چنین باور و ذهنیتی در جوانان و ما به عنوان مدیران، مسئولین، دانشگاهیان، دانشجویان و معلمان باشد، جامعه باید با فقر و گرفتاری و مشکل همراه باشد؟ میشود این را پذیرفت؟ آن باور را باید پذیرفت.
من بارها این آیات را در مجامع مختلف خواندم باز هم میخوانم. میگویند قرآن را دائم بخوانید، من میگویم بخوانیم که بفهمیم و بفهمیم که عمل کنیم. در قرآن یک گفتگویی بین ملائکه و خدا اتفاق میافتد، خداوند به ملائکه میگوید میخواهم روی زمین یک خلیفه بگذارم، «وَإِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلَـئِکَةِ إِنِّی جَاعِل فِی ٱلأَرضِ خَلِیفَه» میخواهم روی زمین خلیفه بگذارم. ملائکه میگویند کسی را میخواهی خلیفه بگذاری که خون بریزد، جنایت کند؟ همدیگر را بکشند و قتل و غارت کنند؟ «قَالُواْ أَتَجعَلُ فِیهَا مَن یُفسِدُ فِیهَا وَیَسفِکُ ٱلدِّمَاء» ما که داریم تو را تسبیح میکنیم، ما که عبادتت میکنیم «وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَک» ما که تو را تقدیس و عبادت میکنیم. اگر او را خلیفه کنی جنایت میکند، خون میریزد، « قَالَ إِنِّی أَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ» در جواب میگوید من میدانم آنچه که شما نمیدانید، «وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلأَسمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی ٱلمَلَـئِکَةِ فَقَالَ أَنبِـُونِی بِأَسمَاءِ هَـؤُلَاءِ إِن کُنتُم صَدِقِین». به انسان همه اسماء را آموزش میدهد، بعد به ملائکه میگوید که بگویید، میگویند «قَالُواْ سُبحَنَکَ لَا عِلمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمتَنَا» ما چیزی نمیدانیم جز آنچه که تو به ما یاد دادی میگوید حالا که اینطور هست، سجده کنید، «وَإِذ قُلنَا لِلمَلَـئِکَةِ ٱسجُدُواْ لِأدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبلِیسَ». همه سجده کردند جز ابلیس، شیطان خود را برتر دید. آن چیزی که انسان را مسجود ملائک کرد، عبادت، نماز و روزه نبود علم و آگاهی، دانایی بود. این بود که انسان مسجود ملائک شد.
علمی که خالص برای خدا و خدمت به مردم باشد، علمی که برای تغییر و دگرگونی در جامعه باشد و آن چیزی که امروز شما اسمش را گذاشتید «خواندن برای همدلی».
این جهل و نادانی است که ما را در مقابل هم قرار میدهد «بَل کَذَّبُواْ بِمَا لَم یُحِیطُواْ بِعِلمِهِۦ وَلَمَّا یَأتِهِم تَأوِیلُه»، تکذیب کردند، چون علم آن را نداشتند، اختلاف کردند، چون تفسیر قضیه را نمیدانستند، «کَذَلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَانظُر کَیفَ کَانَ عَقِبَةُ ٱلظَّـلِمِین»، اصلا دعوا سر جهل است هیچ انسان عاقلی وقتی راه درست را نشان بدهند، در مقابل راه درست مقاومت نمیکند و تصور نمیکند که راه خودش بهتر است.
خواندن و کتابت ما را به یک زبان و نگاه مشترک میرساند، ما را به جایی میرساند که با هم اختلاف نکنیم. جهل بالاترین ظلم است که در جامعه شکل میگیرد و کسانی که جاهلانه تصمیم میگیرند ظلمی به جامعه میکنند که عاقبتش را خدا میفرماید: «فَانظُر کَیفَ کَانَ عَقِبَةُ ٱلظَّـلِمِین».
وقتی ما نمیتوانیم از یک گرفتاری و بدبختی بیرون بیاییم به خاطر این است که نسبت به آن وضعیت جهل داریم وگرنه راحت میشود از هر مشکلی بیرون آمد و به قدرت رسید و به جایی رسید که به جز خدا نبیند، «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت.»
میتوان تا جایی که نشود دید رفت، اگر این باور را در خودمان داشته باشیم و اگر جوانانمان را با خواندن و مدیرانمان را با خواندن -نه تنها جوانان- آشنا کنیم. اختلاف فقط به خاطر جهل است و گر نه سر چی دعوا میکنیم، وقتی میگوییم این راه را برویم آن یکی میگوید آن راه را برویم و دعوا میکنیم برای اینکه نمیدانیم کدامیک از این راهها بیشترین اثر و تاثیربخشی را در زندگی ما و در آینده جامعه ما میتواند به وجود بیاورد و داشته باشد.
شعار مناسبی است «بخوانیم تا همدل شویم» بخوانیم تا دعوا نکنیم، بخوانیم که بیخود اختلاف نکنیم.
حق؛ مسلمان کسی است که در مقابل حق باید سر خم کند. امام حسین هم که داشت به کربلا میرفت، فرمود که «ما الامامُ الّا الحاکمُ بالکتاب القائم بالقسط الدائن بدین الحقّ»، امام هیچ وظیفهای ندارد جز سه کار که باید بکند، یک، بر مبنای کتاب عمل کند، یعنی بر مبنای دانایی و شواهد عمل کند، دیمی عمل نکند. من به ذهنم میرسد که این کار را بکنم، مستندات علمی میگوید باید این کار را بکنید و ما باید بپذیریم بر مبنای علم عمل کنیم و این علم باید برای اقامه قسط و عدالت باشد که ما باید دانایی و علممان را برای عدالت در جامعه و در گستره اجتماع عملیاتی کنیم و راهی را برویم که حق و حقوق همه انسانها و همه جوامع و همه جنسیتها و همه چیز در آن باشد.
اگر ما این کارها را بکنیم آیا باز هم در جامعه مشکل پیدا میکنیم؟ اگر ما به جای خواندن صرف به این باورها عمل هم میکردیم و اگر این عمل را خالصانه انجام میدادیم آیا باز هم در جامعه مشکل پیدا میکردیم؟ ما مشکل داریم برای اینکه نمیدانیم، جایی هم که میدانیم عمل نمیکنیم و جایی هم که عمل میکنیم گاها جناحی، دستهای، حزبی عمل میکنیم؛ یک طوری عمل میکنیم که حق و عدالت در آن نیست.
این روز، روز یادآوری است برای ما که به خودمان و فرزندانمان، به مدیرانمان، به خواهران و برادران و مادرانمان بگوییم که خواندن را و یاد گرفتن را و دانایی را همچنان باید در جامعه گسترش داد. اگر میخواهیم اسیر کسی نشویم، اگر میخواهیم دنیایی بسازیم که برازنده نسل ما و آیندگان ما باشد، باید به خواندن و کتاب احترام بگذاریم، باید زندگیمان را با کتاب و کتابخوانی همخوان کنیم و در حقیقت کتاب را همراه و دوست همیشگی خودمان بدانیم، اما نه فقط برای خواندن، برای آن همدلی که شما شعار آن را میدهید، همدل شویم یعنی همجهت، همراه شویم.
دعوا از جهل است، تکذیب به خاطر نادانی است، امیدوارم خدا کمک کند بتوانیم این نگاه و این باورها و اعتقاد را بفهمیم، باور کنیم، اجرا کنیم و اگر باور کنیم، ما نسل دیگری میشویم، اگر ما باور کنیم هستی به خاطر ماست و ما برای علم، هر روز تلاش خواهیم کرد بهتر از دیروز شویم و اگر ما این رفتار را داشته باشیم، کشور، جامعه و مملکتمان را و همه چیز را میتوانیم دگرگون کنیم.
این به شما ربط پیدا میکند که شما در کتاب و کتابداری و کتابخوانی مسئولیت دارید، میتوانید این فرهنگ را گسترش دهید، میتوانید این فرهنگ را در جامعه توسعه دهید. ما هم در دولت هر کاری از دستمان بربیاید کمک خواهیم کرد. ما هم تلاش خواهیم کرد که در دولت با خواندن و تجربه و علم جلو برویم، نه بر اساس تراوشات ذهنی که هست، تجربهها و علم و دانش میتواند ما را از هر گرفتاری که الان در آن هستیم با قدرت بیرون بکشد، فقط باید در این مسیر یک مقدار صبر کنیم.
خدا کمک کند بتوانیم موفق شویم. از همه شما عزیزان تشکر میکنم و تلاش خواهیم کرد مشکلاتی هم که پیش راه شماست به امید خدا حل کنیم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.