منابع طرح کتابخوان ماه اسفند ۱۳۹۹ معرفی شد
کتاب های «به مجنون گفتم زنده بمان» اثر فرهاد خضری، «سوغاتی» اثر مسلم ناصری، «نهضت حفظ محیط زیست؛ بیانات رهبر معظّم انقلاباسلامی حضرتآیتالله خامنهای دربارهی محیط زیست»، «من صندلی خالی نسترن هستم» اثر محمدحسین صلواتیان و «موش باهوشه به کتابخانه میرود» اثر مری آن فریزر و ترجمه نسرین وکیلی، آثار معرفی شده در بسته پیشنهادی نهاد کتابخانه های عمومی کشور در قالب طرح کتابخوان در آخرین ماه از سال ۱۳۹۹ است.
«به مجنون گفتم زنده بمان»
پدیدآور: فرهاد خضری
ناشر: روایت فتح
تعداد صفحات: ۲۰۸
آنجا که دجله و فرات به هم میرسند و اروند سرکش، زاده میشود، جزیره مجنون است و مهدی باکری را خورشید گرمیبخش آبهای این جزیره نامیدهاند. خورشیدی که با آبهای اروند راهی سرزمین روشنایی شد.
«به مجنون گفتم زنده بمان»، جلد دوم از مجموعهی «از چشمها»، خاطراتی از زندگی شهید مهدی باکری را مرور میکند؛ خاطراتی که از زبان همسر، همرزمان، دوستان و فرماندهان شهید بازگو شده است. راویان، خاطراتی متنوع و متفاوت از همراهی با مهدی باکری در دوران انقلاب و روزهای جنگ را روایت کرده و بر ارزش والای این خاطرات در زندگی شخصی خود تأکید دارند.
مهدی باکری در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴، همچنین عملیات خیبر حضوری فعال داشت. وی در خلال اجرای عملیات بدر در روستای حریبه، بر اثر اصابت گلوله مستقیم نیروهای عراقی به شهادت رسید، سپس گروهی داوطلب برای بازگرداندن پیکر وی اقدام کردند، که در حال بازگشت، قایق آنها مورد اصابت موشک آر.پی.جی قرار گرفت و جاوید الاثر شدند.
کتاب مهدی باکری را میتوان در مجموعه کتابهای خاطرات یا تاریخ شفاهی ارزیابی کرد. عنوان داخلی کتاب، «خورشید مجنون از چشم من» است که بر این اساس نزدیکان و دوستان مهدی باکری هر یک روایتی ساده و صمیمی از وی بازگفتهاند.
ویژگی جالب این مجموعه در آن است که بسیاری از راویان آن از کسانی هستند که نامشان کمتر به گوش خورده است.
زبان و لحن کتاب به زبان محاوره نزدیک است و این موضوع به روایتها، جذابیت ویژهای میدهد. تدوینگر تلاش کرده با ارائه یک متن ادبی دلنشین، ساده و بیآلایشی تصویر روشنی از زندگی و شخصیت شهید مهدی باکری به نمایش بگذارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
به هر جان کندنی بود رفتیم رسیدیم به آن طرف رود. خودیها فکر کردند عراقی هستیم. هرچی گفتیم که از لشکر عاشوراییم باور نکردند. چون با چشم خودشان درگیری ما و شهید شدن مهدی و حجم آتش را دیده بودند، نمیتوانستند حرفمان را باور کنند. امید نداشتند کسی از آنجا سالم برگردد و ما حالا برگشته بودیم. سالم هم برگشته بودیم، بدون فرمانده لشکرمان و با یک دنیا زخم و حسرت و چشمی که دنبال جای خلوت میگشت.»
«سوغاتی»
پدیدآور: مسلم ناصری
ناشر: بهنشر
تعداد صفحات: ۲۴
آشنایی با برخی مفاهیم تاریخی تأثیر چشمگیری بر فرهنگ و سبک زندگی ما دارد و آموزش آن به کودکان، میتواند آنها را برای زندگی در جامعه و رویارویی با موضوعات گوناگون علمی، فرهنگی و اجتماعی مهیا سازد. مفاهیم آموزشی به کودکان بایستی به طور غیرمستقیم و با زبانی ساده و روان بیان شود تا کودک را برای درک و مفاهمه دچار چالش زیادی نکند. آموزش مطالب تاریخی به ویژه با موضوع دینی حساسیت بیشتری دارد که مربیان و نویسندگان این حوزه باید توجه ویژهای به آن داشته باشند.
«سوغاتی» نام کتابی است از مجموعه «قصههای شیرین از زندگی معصومین علیهالسلام» که روایتگر فرازهایی از زندگی پُربرکت امام جواد علیهالسلام است. قصههای این کتاب که با توجه به سن و سال کودکان دبستانی انتخاب و بازآفرینی شده، ساده و خوشخوان است و از طریق هماهنگی با تصاویر کتاب، روایت جذابتری به خواننده ارائه میکند. رنگهای شاد و گرافیک ساده تصویرها با متن قصهها همراهی میکند و بدین وسیله تجسم وقایع تاریخی داستان برای کودک آسانتر میشود.
کتاب با مقدمه ای تحت عنوان «تصویری از بهار» به شرح مختصری از زندگی امام جواد علیهالسلام می پردازد؛ قصههای کتاب نیز عبارتاند از: «چرا فرار نکردی؟»، «همان کیسه سکه»، «سوغاتی»، «تشنهای در بیابان» و «ساکت باشید».
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«میترسید اگر بگوید، یاران امام فکر کنند دروغ میگوید؛ ولی به آن پول نیاز داشت. برای چنین روزی پساندازش کرده بود. تا شب باید آن سکّهها را تهیه میکرد و به طلبکارها میداد. به راه افتاد. از جلوی مسجد گذشت. بچهها فریاد میزدند، دنبال هم میدویدند و بازی میکردند. پرستوها گروه گروه میآمدند و دور میزدند. وارد محلّه یتیمان شد. هوا گرم و مرطوب بود. به طرف خانه امام رفت. با دیدن دیوار خانه به یاد امام رضا علیهالسلام افتاد. با حسرت آهی کشید. چه روزهای خوشی داشت. قبل از آنکه خلیفه، مأمور بفرستد و امام را به زور به مرو ببرد، هر روز به دیدن امام میآمد تا حضرت را ببیند و سخنان شیرینش را بشنود.»
«نهضت حفظ محیط زیست؛ بیانات رهبر معظّم انقلاباسلامی حضرتآیتالله خامنهای دربارهی محیط زیست»
ناشر: انقلاب اسلامی
تعداد صفحات: ۱۴۶
اهمیت موضوع محیط زیست و حفظ منابع آن، از مباحث قابل توجه در دنیای امروز به شمار میرود. جهان مدرن و انسان مصرفگرای امروز برای بهرهبرداری کوتاه مدت خود از منابع و میراث طبیعی، از هیچ دستاندازی و تجاوزی دریغ نمیکند. بهرهبرداری بی رویه از طبیعت، تخریب و آلودگی آن موجب ایجاد ناامنیهای زیست محیطی فراوان در زمان حال و آینده میشود. نگاه علمی و دوراندیشانه به این مسئله در جهان باعث شکلگیری نهضتها و جریانهای حمایتی از محیط زیست و ترویج فرهنگ حفاظت از منابع طبیعی شده است.
نگاه جامع و گستره وسیع بینش مقام معظّم رهبری بر این موضوع نیز سایه افکنده و ایشان همواره بر ضرورت حفظ محیط زیست تأکید داشتند. کتاب «نهضت حفظ محیط زیست» با هدف انتقال نقطه نظرات، دغدغهها و رهنمودهای ایشان، به مسئولان و مردم درباره اهمیت و حفظ محیط زیست تهیه شده است.
این اثر مشتمل بر تمامی بیاناتی است که ایشان از سال ۱۳۶۷ تاکنون در این موضوع داشته اند. برخی از بیانات موجود در این اثر، تاکنون منتشر نشده و میتواند منبع بدیعی برای علاقمندان به کلام ایشان باشد.
فصل اول کتاب به بیان اهمیت محیط زیست اختصاص دارد. رهبر معظّم انقلاب با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهالسلام و با تکیه بر قانون اساسی، به بیان اهمیت حفاظت از محیط زیست و فواید متعدد محیط زیست پرداختهاند. در فصل دوم به برخی از چالشها و موارد تخریب محیط زیست اشاره شده است؛ فصل سوم به تمامی ابلاغیههای صادرشده از سوی ایشان که مرتبط با محیط زیست است، اختصاص دارد. فصل چهارم کتاب، مطالبات ایشان به نقل از مسئولان دستگاههای مختلف در زمینه حفاظت محیط زیست را در خود جای داده. در فصل پنجم به وظایف عموم مردم در این زمینه و در فصل ششم به برخی از استفتائات شرعی در زمینه محیط زیست پرداخته شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«در اسلام، جامعترین دیدگاه و صحیحترین شیوه تعامل با طبیعت و محیط زیست بیان گردیده است. خداوند، جهان هستی و همه پدیدهها را زیبا، متقن و موزون آفریده و ما باید رابطهی خود را با آنها تصحیح کنیم و با تصرّفات نادرست خود آن را ویران و آلوده و جامعه را با بلا و مصیبت مواجه نسازیم. نگاه اسلام به طبیعت و محیط_ اعم از جاندار و بی جان_ عاطفی، اخلاقی، معنوی و هدایتگرانه است و برخورداری از مواهب طبیعی نیز بر پایه اصولی متین، عادلانه، حکیمانه، متوازن و سازنده استوار گردیده است.»
«من صندلی خالی نسترن هستم»
پدیدآور: محمدحسین صلواتیان
ناشر: بهنشر
تعداد صفحات: ۱۲
«من صندلی خالی نسترن هستم» کتابی از مجموعه لالههای نوجوان است؛ کتابی رنگارنگ و پُر از تصاویر کودکانه. این کتاب قصه زندگی نسترن را روایت میکند. نسترن دختر هشت سالهای که در یک حادثه تروریستی و بمب گذاری توسط منافقین به شهادت میرسد. این اتفاق در جزیره چابهار و در تاسوعای حسینی رخ میدهد؛ نسترن که در مراسم عزاداری شرکت کرده بود در این حادثه مجروح میشود و چون غنچه نازک جسم او تاب این جراحت بزرگ را نمیآورد، به شهادت میرسد. داستان از زبان یک صندلی روایت میشود، صندلی که نسترن در کلاس درس در کنار سایر همکلاسیها بر رویش مینشست. بهره گیری از عنصر خیال و آمیختگی واقعیت و تخیل با هم، داستان زندگی نسترن را برای کودکان جالب و خواندنی کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«وقتی مرا در مدرسه قرار میدهند، حس خوبی دارم. سر و کارم با بچههایی است که با نشستن روی من، روز به روز بزرگتر میشوند و علم و سوادشان افزایش مییابد. در چنین شرایطی احساس میکنم، خیلی به درد میخورم. یک دوست صمیمی هم دارم. منظورم میز است. من در پشت میز کاملتر میشوم. اکثر آدمها از من و میز مدرسه خاطرات زیادی دارند و معمولاً خاطراتشان شیرین است. شاید یکی از دلایلش این باشد که دوران مدرسه دوران شیرینی است. من هم از دانشآموزان خاطرات فراوانی دارم. یکی از خاطراتم به نسترن بر میگردد. دختر هشت سالهای که در چابهار زندگی میکرد. من صندلی نسترن هستم.»
«موش باهوشه به کتابخانه میرود»
پدیدآور: مری آن فریزر؛ مترجم: نسرین وکیلی
ناشر: علمی و فرهنگی
تعداد صفحات: ۳۲
کتاب «موش باهوشه به کتابخانه میرود» یکی از کتابهای زیبا و جذاب با موضوع کتابخانه و آشنایی با قوانین عضویت در آن است. این کتاب در دسته کتابهای ترویجی و آموزش مهارتهای زندگی به کودکان شش سال به بالا برای یادگیری نکات و مقررات بهرهمندی از کتابخانه نوشته شده و مطالعه آن لحظات شیرینی را برای کودکان میآفریند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«موش باهوشه با شنیدن داستانی که خانم کتابدار خواند، آنقدر خندید که اشکش درآمد و دُمش فِر خورد. او میخواست کتاب را با خودش به کلاس ببرد. خانم بیندِر توضیح داد،کتاب را باید امانت بگیرید. اگر ورقهی تقاضای کارت را پُر کنید، کارت کتابخانه به شما میدهم. آنوقت میتوانید کتاب امانت بگیرید.»